جدول جو
جدول جو

معنی پاک جان - جستجوی لغت در جدول جو

پاک جان
دارای جان پاک، دارای روان پاک، پاک نهاد، پاک باطن
تصویری از پاک جان
تصویر پاک جان
فرهنگ فارسی عمید
پاک جان
پاکدرون، پاک باطن:
شیخ را گفتا بگو ای پاک جان
تا جوانمردی چه باشد در جهان،
عطار،
، جان پاک:
خداوند ما را ز کس بیم نیست
مگر ز آفرینندۀپاک جان،
فرخی
لغت نامه دهخدا
پاک جان
پاک درون پاک باطن، جان پاک
تصویری از پاک جان
تصویر پاک جان
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پری جان
تصویر پری جان
(دخترانه)
مرکب از پری + جان (واژه محبت آمیز در خطاب به اشخاص، به معنی عزیز)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پاک باز
تصویر پاک باز
پاک باخته، کسی که در قمار تمام دارایی خود را ببازد، کنایه از کسی که با نظر پاک به معشوق خود می نگرد، عاشق صادق، شخص وارسته، زاهد و تارک دنیا، برای مثال تمنی کند عارف پاک باز / به دریوزه از خویشتن ترک آز (سعدی۱ - ۵۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاک جامه
تصویر پاک جامه
عفیف، پارسا، پاک دامن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاک زاد
تصویر پاک زاد
کسی که دارای اصل و نسب صحیح است، پاک زاده، پاک نژاد، حلال زاده، نجیب، اصیل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاک شدن
تصویر پاک شدن
پاکیزه شدن، از آلودگی درآمدن، سترده شدن، زدوده شدن
محو شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاک جفت
تصویر پاک جفت
شوهر یا زنی که به همسر خود خیانت نکند، جفت پاک، همسر عفیف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاک روان
تصویر پاک روان
کسی که ضمیر و درون پاک دارد، پاک جان، پاک باطن، نیک نفس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاکوبان
تصویر پاکوبان
رقص کنان، در حال پاکوفتن، پای کوبی، پای کوبان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاک دین
تصویر پاک دین
کسی که دین و آیین راست و درست دارد، دین درست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاک رای
تصویر پاک رای
کسی که اندیشۀ پاک داشته باشد، پاکیزه رای، برای مثال اگر بخردی سوی توبه گرای / همیشه بود پاک دین پاک رای (فردوسی۲ - ۲۴۸۴)، دانا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاک بین
تصویر پاک بین
آنکه با نظر پاک بنگرد، پاک بیننده، نیک بین، آنکه به کسی یا امری بدگمان نباشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خشک جان
تصویر خشک جان
بی ذوق، بی فضل وهنر، فاقد عشق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاک دامن
تصویر پاک دامن
نجیب، عفیف، پارسا، پاک جامه، برای مثال در حقّ من به دردکشی ظن بد مبر / کآلوده گشت جامه ولی پاک دامنم (حافظ - ۶۸۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خنک جان
تصویر خنک جان
بی عشق، کسی که از دیگری انتقام کشد، پاکدامن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاکجانی
تصویر پاکجانی
پاک درونی پاک باطنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خشک جان
تصویر خشک جان
بی ذوق، بی فضل بی هنر بی معرفت، آنکه از عشق بیخبر است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاکروان
تصویر پاکروان
پاک جان پاک درون پاک باطن پاکدامن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک وار
تصویر پاک وار
مانند پاکان همچون طاهران مقابل نا پاک وار
فرهنگ لغت هوشیار
پاگیزه گردیدن، طهارت، طاهر شدن، تطهر پاک گردیدن پاکیزه گردیدن طاهر شدن طهارت طهر، منزه بودن تبارک تقدیس، از حیض بر آمدن قطع شدن خون حیض ماهیانه در وقتی که زن هنوز بسن یاس نرسیده است اقراء، صفای باطن یافتن، انجلا پس از خسوف و کسوف، سترده شدن زدوده شدن زایل شدن، یا از عیب یا عوار پاک شدن، برائت یافتن، یا از وام و جز آن پاک شدن، پرداختن آن برائت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک سخن
تصویر پاک سخن
پاک گفتار درست گفتار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک زبان
تصویر پاک زبان
پاک گفتار پاک سخن راستگوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک ذهن
تصویر پاک ذهن
آنکه ذهنی پاک دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک داد
تصویر پاک داد
عادل دادگستر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک خون
تصویر پاک خون
پاک گهر پاک نژاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک جیب
تصویر پاک جیب
عفیف معصوم عفیفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک جفت
تصویر پاک جفت
آنکه بشوی یا زن خویش خیانت نورزد جفت پاک جفت پارسا همسر عفیف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک جامه
تصویر پاک جامه
پارسا، عفیف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک بین
تصویر پاک بین
آنکه نظری پاک دارد آنکه عمل کسان را حمل بصحت میکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاکوبان
تصویر پاکوبان
در حال پای کوفتن در حال رقص کردن رقص کنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک دامن
تصویر پاک دامن
((مَ))
برخوردار از پاکدامنی، نداشتن وضع یا کیفیت رفتارهای زشت و ننگین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خاک دان
تصویر خاک دان
محل ریختن خاک و خاکروبه، مزبله، کنایه از دنیا، جهان عالم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خشک جان
تصویر خشک جان
((خُ))
بی هنر، بی فضل، بی خبر از عشق
فرهنگ فارسی معین